و پروانه
امروز یکشنبه دوّم فروردین ماه 1388
کلبه ی عشق ما شاهد یه مهمونی به مناسبت سال جدیده ؛ من و پری بانو تصمیم گرفتیم
این جشن رو کنار هم و با شما کنار سفره هفت سین خودمون بگیریم و سال جدید رو با شادی آغاز کنیم
کلبه ی عشق ما کارت دعوت نمی خواد هر کسی از هر جائی می تونه حضور داشته باشه و باعث
خوشحالی ما بشه
راستی برای تبریک به هم و دید و بازدید کلیک روی اسم همدیگه فراموش نشه
منو پری بانو این آپ رو به صورت مشترک می نویسیم ، موافقین همراه ما باشین ؟
پس بفرمائید داخل ، دم در بده
افشین با یه سینی چای وارد اتاق پذیرائی می شه ؛ سفره ی هفت سین در گوشه ی سمت راست
اتاق بهش چشمک میزنه
همه ی دوستانمون برای تبریک سال نو اومدند ؛ افشین داره براشون شیرینی تعارف می کنه .
پروانه خطاب به افشین میگه :
ببین افشین ! سارا جون
اومده ؛ همون که هر وقت آپ می کنیم بهمون سر میزنه
همون که یه کلبه ی تنهائی داره و ما با خوندن نوشته های قشنگش ، دلمونو صفا می دیم
همون که یه قلب شکسته تو وبلاگش داره که با چسب زخم پانسمانش کرده . ولی دلی که شکست ،
دیگه شکسته !
سارا جان آرزو می کنیم که در سال جدید خدای خوبمون دست محبتی بر سر و قلبت بکشه.
پیش سارا نشسته ؛ با اینکه پائیزیه ولی دلش بهاریه
نوشته های قشنگی داره . اون قطره های شبنم تو وبلاگش هم که آدمو یاد باران بهاری می اندازه .
براش آرزو می کنیم که دلش همیشه بهاری باشه .
هم لطف کرده و اومده . اون همیشه نوشته هاشو به قشنگترین
بهونه ی زندگیش که تنهاش گذاشته ، تقدیم می کنه
افشین ، ملینا رو یادت میاد ؟ همون که کنجکاو شده بود که من و تو چه نسبتی با هم داریم
افشین : آره بانو ، مگه میشه ملینا رو از یاد برد ؟ همیشه با حضورش و کامنت های قشنگش صمیمیت
رو مهمون ما می کنه امیدواریم که زندگی ملینا هم پر از شکوفه های امید باشه
جای لیلا جون
در جمع مون خالیه ! آخه این روزها در غم از دست دادن یکی از عزیزانش داغ داره
افشین لیلا همون دختر نازیه که حرفای دلتنگی اش به دل می شینه . یادت اومد ؟
افشین : لیلا خانوم جاتون خالیه و یادتون باشه زندگی در گذره و یاد عزیزانمون همیشه جاودانه خواهد
بود . امیدواریم خدا به لیلا صبر بده و او هم در سال جدید شوق غنچه بودن را تجربه کنه و مثل گلهای
بهاری همیشه با طراوت باشه .
افشین ببین سیاه خان
هم اومده . همون پسر خوبی که به کلبه ی ما لطف داره و مرتب یادمون می کنه
همون که با شیطونی هاش میخواد ما رو به جون هم بندازه
افشین : کوش ؟ کوش ؟ پس کجاست ؟ مگه دستم بهش نرسه
همون که یه وبلاگ به اسم « گلبوته های کربال » داره ( البته من نمیدونم کربال یعنی چه ) .
همون که هنوز 15 سالش نشده بود عاشق خانم همسایه شده بود . یادت اومد ؟
براش آرزوی سلامتی می کنیم و از خدا می خواهیم در سال جدید باز هم به ما سر بزنه و تمام روزها و
شبهای سال را با خورشید ایمان و ستارگان عمل صالح روشن کنه و همیشه دلش شاد باشه
افشین : اینه هاش پیداش کردم داشت تو آشپزخونه با شیرینی ها یه کارائی می کرد
هم که با تیپ رسمی مجلسی اون بالا نشسته و خودشو گرفته
همون که روی تابلوی وبلاگش نوشته « مرگ بر هر چی عاشق کشه ! »
خودش که می گه من تنها ترین آدم رو زمینم . اون تمام نوشته هاشو تقدیم می کنه به بهترینش
آفرین به این همه وفا و پایداری در عشق
از خدای خوبمون می خواهیم که در سال نو به عرفان روحی شفاف عطا کنه و به سر زندگی و شور
عاشقانه رهنمون بشه .
پروانه : " افشین از مهمونا پذیرائی کن . اینقدر هم نق نزن که خسته شدی . خب مهمونا دوستان تو هم
هستند "
افشین : البته ، چشم ؛ به روی چشمم ، اما بانــــو فکر کنم یادت رفته من از همون اول با سینی چائی
که دادی دستم ، دارم ازشون پذیرائی میکنما ، ولی باشه نوبت شیرینی و میوه هم میرسه
که با وقار و متانت تمام ، اینجا پیش خودم نشسته
چندین بار مهمون کلبه مون شده . با وبلاگ ( فریاد عشق )
یه دختر شمالی با صفا . انصافاً مطالب قشنگی می نویسه . چه عکسای نازی داره تو وبلاگش
یه ساعت خوشگل هم داره که عاشقانه تیک تاک می کنه
یواشکی تو گوشش نجوا می کنیم : نازنین جان در این روزهای بهاری اگه سراغ قلبت رو نگیری ، با بهار
محرم نخواهی شد
پرواز را تمرین کن و حالت را از اسارت بی حالی و رخوت بیرون بکش و به نشاط برسون
موفقیتت در سال جدید آرزوی من و افشینه .
اشکان آقا هم اینجاست . همون که با انتخاب شعر های زیبا ، بازدید کننده هاشو به
شوق وا میداره . امیدواریم که جوانه های تازه ی امید را همیشه بر شاخه های وجودش شکوفا ببینه .
مبین جان
عیدت مبارک . تو هم خیلی خوش اومدی . افشین مبین رو می شناسی ؟
مدیر وبلاگ « سیمای دلربای جهنم » رو می گم
خودش می گه : « من دایره ای هستم که چندین سال است دارم از روی قله ی کوهی سر می خورم ...
» این روزا هم سالروز تولدشه
تولدت مبارک مبین . انشاالله صد سال که نه بلکه همیشه زنده باشی و همیشه بهار
افشین ! مبین باید دو تا شیرینی بخوره . یکی بخاطر عید و یکی هم بخاطر جشن تولدش
افشین : مبین جان اول تولدت مبارک باشه ، دوم اینکه بانو چرا باید دو تا شیرینی بخوره ؟
تازه باید شیرینی تولدشو هم ازش بگیریم
شوخی میکنم ؛ مبین جان انشاالله همیشه صحیح و سالم کنار عزیزانت زندگی کنی
پروانه :
سحر ، شیوا ، کتایون ، شینا ، لیلی ، امید ، تینا ، آقا رضا ( نایت اسکین )
و تموم عزیزان دیگه ای که به ما سر زدن و با حضور سبزشون کلبه ی ما رو بهاری کردند
من و افشین سال نو را به همشون تبریک می گیم و آرزو می کنیم که
روزهایشان را با ترنمی تازه و زمزمه ای نو و هیاهوئی بدیع آغاز کنند و همیشه شاد و سربلند باشند
....
افشین : همه ی گفتنی ها رو پروانه جان گفت فقط کلام آخر اینکه
از همه ی شما دوستای خوبم و اینکه حضور داشتین بـــــــی نهـــــــایت ممنونم
سال خوب و پر برکتی رو براتون آرزو میکنم
و همینطور یه تشکر ویژه دارم از پروانه جان که واسه تدارک این جشن همه چیز رو آماده کرد
واقعاً خیلی زحمت کشید خیلی وقت گذاشت و باعث شادی دل ما شد ممنونم پروانه ی عزیزم
امیدوارم تو این سال جدید همیشه سلامت باشی همیشه شاد باشی همیشه موفق باشی
و یه زندگی خوب و خوشی رو آغاز کنی و من تموم عشقم رو پات بریزم
و همونطور که تو به من صادقانه و بدون هیچ انتظاری عشق و اُمید هدیه کردی
من هم با تمام احساسم دلت رو در میان امواج بیکران عشقم میگیرم
و با تو صادقانه و عاشقانه در بهاری که بوی تو رو داره همراه میشوم
تنها آرزوم در لحظه ی تحویل سال جدید شادی و خوشبختی تو در کنارمه
خب رسمه که عید بهم عیدی میدن ، پس چرا من به بانوی گلم عیدی ندم ؟
پروانه جانم هر چند ناچیز و کمه ، اما یادگاری میمونه
به همراه بهترین آرزوها برای محبوبم
نظرات شما عزیزان: